حالا بیش از پانزده روز از فوت مارادونا میگذرد، اما آنچه از این اسطوره فوتبال در ذهنها مانده، شخصیتی یاغی و متکی بر علایق و سبک زندگی شخص است.
مارادونا مثل هیچکس نبود و دقیقا خودش بود. همه اشتباهاتش و حتی موفقیتهایش را خودش کسب کرد. نمونه بارز انسانی که جان کندن را از فرش تا عرش معنی کرده و به آنچه باید رسید، اما غرق در اطرافش شد و همه آنچه به دست آورده بود را از دست داد.
اوج و فرود زندگی مارادونا در ناپل و باشگاه ناپولی ایتالیا اتفاق افتاد، اما قدر مسلم اوج زندگی این فوتبالیست آرژانتینی در بازی سال ۱۹۸۶ با انگلستان و آن دو گل عجیب به پیتر شیلتون بود. گلی که با دست زد و به دست خدا شهرت یافت و گلی که همه را از میان برداشت و تور دروازه را لرزاند.
مارادونا را نمیشود فقط یک بازیکن فوتبال معمولی دانست که دورهای به شهرت رسید و تمام شد. شاید هیچ فوتبالیست دیگری مثل مارادونا محبوب و حتی منفور نشده باشد. بازیکنی که خودش بالا رفت و خودش پایین آمد. در این میان شاید نه رسانه و نه هیچ آلترناتیو دیگری موثر نبود، اما خودش بیشتر از هر چیزی بر زندگی شخصیاش تاثیر گذاشت.
مارادونا اسطوره بسیاری از دهه شصتیها در ایران است و خاطرههای مارادونا با عکسهای آدامس سین سین و پرستو و بریدههای مجلههای محدود ورزشی در آن بازه زمانی گره خورده است. بازیکنی که خاطرهها ساخت و مسیر فرود را با سرعت طی کرد، اما نام او همیشه جاودان است.